سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
موقعیتهای جدید در جبهه مقاومت
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
«با تمام قدرت و توانایی در چارچوب محور مقاومت و در چارچوب معادله قدس حضور داریم و بخش جداناپذیر از معادلهای هستیم که سیدحسن نصرالله اعلام کرد و تهدید قدس یعنی یک جنگ منطقهای در چارچوب محور مقاومت ... مردم ما در همه امور و تا جایی که میتوانند با محور مقاومت برای ایستادگی در مقابل دشمن اسرائیلی و توطئههای آمریکا هماهنگ خواهند بود و مردم یمن به حق آزادی و استقلال و کرامت خود و مقاومت اسلامی در خلاصی از توطئههای آمریکا و اسرائیل پایبند است.»
این فرازی از سخنان سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی است که در روز پنجشنبه گذشته در سالگرد روز «فریاد بر سر مستکبران» بیان گردید. نکته این سخنان اعلام رسمی یمن مبنی بر قرار گرفتن در محور مقاومت است. اینکه یک ملت پس از هفت سال تحمل یک جنگ پرشدت و در حالی که «حمایت ایران» یکی از اتهامات سنگین و یکی از دلایل مورد حمله قرار گرفتن است، تاکید میکند که یکی از اعضای محور مقاومت است، ارزش بسیار زیادی دارد.
البته این دومین اتفاقی از این نوع بود که طی یک ماه اخیر رخ داده است. پیش از این، مقاومت فلسطین در حین جنگ و در حالی که به شدت زیر بمباران رژیم صهیونیستی قرار داشت، رسما اعلام کرد که فلسطین بخشی از محور مقاومت میباشد. در این میان تبادل چندین پیام بین آنان با رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده نیروی قدس در حین جنگ و پس از آن هرگونه تردید در اینباره را برطرف کرد. این واقعه اگر اهمیت بیش از پیروزی بر ارتش صهیونیستی نداشت کمتر از آن هم نبود چرا که از یکسو فضای ذهنی فلسطینیها و یأس آنان از محور عربی سازشکار را نشان میداد و این برای صهیونیستها، بسیار خطرناک به حساب میآید و از سوی دیگر از تعهد بقیه اعضای محور مقاومت در حمایت عملیاتی و نظامی از مقاومت فلسطین خبر میداد و این هم بیانگر وضعیتی جدید به ضرر رژیم اسرائیل به حساب میآید. کما اینکه سید عبدالملک بدرالدین در سخنان روز پنجشنبه خود با صراحت گفت ما در چارچوب معادله قدس حضور داشته و بخش جدائیناپذیر از این معادله هستیم. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
۱- اظهارات یک ماه اخیر مقامات مقاومت فلسطینی، یمنی، لبنانی و سوری بیانگر آن است که تلاشهایی که طی حدود دو سال اخیر برای درگیرسازی هر بخشی از مقاومت با مسائل پیچیده اقتصادی سیاسی و اجتماعی و بازداشتن آنان از مسائل عمومی منطقه- و بهویژه موضوع حساس فلسطین- با شکست مواجه گردیده و حتی این توطئه پیچیده، سبب تصریح بیشتر این واحدها به حضور در جبهه مقاومت شده است. در اینجا رژیم صهیونیستی با سه حادثه قابل تامل مواجه گردید یکی از این حوادث شلیک چندین فروند موشک از خاک لبنان به سمت مناطق شمالی فلسطین اشغالی طی دو نوبت بود. این حادثه باعث سراسیمگی زیاد رژیم صهیونیستی شد تا جایی که مقامات فرانسوی را وادار کرد تا در تماس با حزبالله از عدم مداخله لبنان در جنگ اخیر اطمینان حاصل کند. اتفاق دوم شلیک چند موشک از خاک سوریه به سمت مناطقی در شمال فلسطین اشغالی بود که در نوع خود مسبوق به سابقه نبود این موضوع هم سبب نگرانی رژیم اسرائیل شد به ویژه آنکه بشار اسد رئیسجمهور سوریه در حین جنگ ۱۲ روزه اخیر، همبستگی خود را با فلسطین، قدس و رزمندگان آن اعلام کرد که این هم در ۱۰ سال اخیر سابقه نداشت.
در واقع شلیک موشکها از قنیطره و اظهارات اسد نشان دادند سوریه در حال تغییر وضعیت میباشد. اتفاق سوم هجوم ساکنان فلسطینی اردوگاهها در لبنان و اردن به سمت مرزهای شمالی و شرقی فلسطین اشغالی بود که به شهادت دو نفر از آنان انجامید این واقعه نشان داد از این پس اردوگاهها هم وارد منازعه شده و بخشی از هر نوع جنگ که یک طرف آن اسرائیل باشد، به حساب میآیند که این هم بخشی از تغییر معادله امنیتی و سیاسی به ضرر اسرائیل است. این مسایل خود به خود وزن مواضع سیدعبدالملک بدرالدین و اسماعیل هنیه و یحیی سنوار را افزایش میدهد.
۳- نکته دیگر در اظهارات توأمان مقامات مقاومت در یمن، لبنان، سوریه و فلسطین نشان میدهد که پس از گذشت سالهای سخت، هماینک مخاطرات و هزینههای قرار داشتن در محور مقاومت- محور ضدآمریکایی و ضداسرائیلی- کم شده است و به بیان دیگر فصل سختی و هزینه به پایان آمده و فصل افتخار و نتیجهگیری فرا رسیده است. یک زمانی کمتر انتسابی به جمهوری اسلامی سبب بروز انواعی از مشکلات برای فرد منتسب میشد. امروز به دلیل گسترش مقاومت در منطقه از یک سو و شکستهای پیاپی اجزای نظام سلطه در منطقه از سوی دیگر، هزینه حضور در محور مقاومت به شدت پایین آمده است. این موضوع خود میتواند بیانگر شروع فصل جدیدی از روابط درونی و بیرونی اجزای جبهه مقاومت با یکدیگر و کارآمدتر و علنیتر شدن این رابطه باشد. وقتی سیدعبدالملک با صراحت میگوید ما بخشی از محور مقاومت و بخشی از معادله قدس هستیم به این معناست که توانایی آن به نقطهای رسیده که میتواند در حین مواجهه با جنگ سنگین عربستان و امارات، از قدس و فلسطین حمایت نظامی کند. این به خودی خود خروج منطقه از وضع گذشته را نشان میدهد. در سالهای اخیر تلاش زیادی صورت گرفت تا زیر چتر «عادیسازی رابطه کشورهای عربی و اسلامی منطقه و رژیم صهیونیستی» وضع منطقه تعریف و تحدید شود. دولت آمریکا و بعضی از رژیمهای عربی برای این کار زحمت زیادی کشیدند اما به جایی نرسید تا جایی که سعودیها در حین جنگ ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی و فلسطین، از موضع حمایت از فلسطین در برابر رژیم برآمد و به ایران هم پیغام داد که «این حمایت به معنای پایان پرونده عادیسازی روابط عربی با اسرائیل است». با این وصف میتوان گفت با پایمردی عناصر مقاومت در منطقه، زمان هزینههای سنگین مقاومت به پایان رسیده است. ان مع العسر یسرا.
۴. منطقه کمی قبل از شهادت سردار سرفراز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق، لبنان و سوریه درگیر توطئهای پیچیده و سهمگین گردید و بیش از ۲۰ ماه به درازا کشید. این توطئه حدود چهار ماه پیش از شهادت جانگداز سردار سلیمانی شروع گردید و تا اوایل سال جاری استمرار پیدا کرد. مبنای این توطئه این بود که با یک طرح اقتصادی، پایههای امنیتی و سیاسی دولت در عراق، سوریه و لبنان فرو بریزد و بساط مقاومت در این کشورها برچیده شود. در عراق با به میدان آمدن عناصری که وابستگی آنها به آمریکا روشن بود، از دولت مشروعیتزدایی شد و کابینه عادل عبدالمهدی ناگزیر به استعفا گردید پس از آن آمریکاییها طی چند نوبت حمله به اجزاء حشدالشعبی- بعنوان رکن مهم امنیتی در حفظ دولت و نظام سیاسی- صورت گرفت اما این به نتیجه نرسید و آخرین برآوردهایی که آمریکاییها از صحنه داخلی عراق انجام دادند بیانگر آن است که با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در مهر ۱۴۰۰ بار دیگر همین گروههای پارلمانی موجود در عراق با اکثریت نسبی نیروهای مقاومت رأی میآورند بر این اساس در روزهای اخیر نغمه به تأخیر انداختن دوباره برگزاری انتخابات مطرح گردید که البته این هم چارهساز نیست چرا که برگزاری انتخابات در مهر ماه ۱۴۰۰ یا اردیبهشت ۱۴۰۱ تغییری در آرایش موجود پدید نمیآورد. در لبنان دولت حریری وادار به استعفا شد اما با گذشت ۲۰ ماه شرایط داخلی لبنان تغییر عمدهای پیدا نکرده و حتی حریری - که از سوی عربستان به مماشات در برابر حزبالله متهم بود- نتوانسته کابینه جدیدی تشکیل دهد و اداره امور کماکان در اختیار حسان دیاب قرار دارد. در سوریه نیز توطئه تحریمهای جدید اقتصادی، مردم را از حکومت جدا نکرد و نتایج انتخابات اخیر ریاست جمهوری که پس از حدود ۱۵ ماه از شروع تحریمهای سنگین قیصر برگزار شد، از ابطال تلاشهای آمریکا و عوامل منطقهای آن خبر میدهد.
آمریکا و عوامل آن گمان میکردند میتوانند با فشارهای اقتصادی و واداشتن دولتها در کشورهای مقاومت به کنارهگیری از قدرت، شرایط منطقه را دگرگون کنند و اساساً سردار شهید سلیمانی در این چارچوب تحلیلی به شهادت رسید اما امروز با گذشت حدود ۲۰ ماه از این توطئه و علنی شدن شکست آن باید به سردار اسماعیل قاآنی دست مریزاد گفت. او در دوره کوتاه مسئولیت خود با ادراک دقیق شرایط منطقه و ظرایف آن و با به کار بستن تجربههای ارزشمندی که در دوره شهید به دست آمده است، این وضعیت پیچیده را به خوبی مدیریت کرده و به فتحالفتوحی بزرگ نایل آمده است. امروز در شرایطی به راحتی میتوانیم از شکست توطئهها و پیروزی مقاومت حرف بزنیم که در متن قضایای ۲۰ ماه اخیر با مخاطرات پیچیدهای مواجه بودهایم. رسیدن لیر لبنان به پایینترین قیمت خود طی ۴۰ سال اخیر - از ۱۵۰۰ لیر در برابر یک دلار به ۱۲۰۰۰ لیر در برابر یک دلار طی حدود ۱۵ ماه- برای کشوری با اقتصاد کوچک لبنان رویداد سادهای نبود. مدیریت درست افکار جامعه لبنان برای سقوط نکردن در طراحی آمریکا در این شرایط بسیار دشوار بود کما اینکه رسیدن لیر سوریه از ۵۰۰ واحد در برابر یک دلار به ۱۰۰۰۰ واحد برای اقتصاد کوچک و در حال جنگ سوریه شرایط بسیار دشواری را پدید میآورد و امکان دوبارهای برای فعال شدن مخالفان بشار اسد ایجاد میکرد و مدیریت درست این صحنه کار به شدت پیچیدهای بوده که تجربه قبلی هم برای آن وجود نداشت.
و بالاخره باید گفت پیوستن علنی و اعلامی مقاومت یمن و مقاومت فلسطین طی یک ماه اخیر به جبهه مقاومت، رویداد بسیار مهمی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. این موضوع هم چشمانداز جدیدی را به ما نشان میدهد و هم از ظرفیت جدیدی برای جبهه مقاومت خبر میدهد.
معتمد امام (ره)
حجت الاسلام سیدمحمود دعایی در روزنامه ایران نوشت:
پدر مرحوم حجتالاسلام والمسلمین ســید علی اکبر محتشــمیپور از مبارزان انقلاب اسلامی و همـــــراهـــان حــزب مؤتلفه اســلامی و با چهرههایی چون مرحوم عراقی، همرزم بود. پدر مرحوم محتشمیپور، پیشــهور و تعمیــرکار موتور و دوچرخه بود، اما به دلیل علقهای که به روحانیت و اسلام داشت، فرزند خود را به زندگی در مسیر روحانیت هدایت کرد. حضور مرحوم محتشمیپور در شهر مقدس قم با آغاز نهضت امام خمینی(ره) همزمان بود و به دلیل شیفتگی مرحوم محتشمیپور به حضرت امام(ره)، بعد از تبعید آن حضرت، به عراق رفت و به عنوان یکی از علاقهمندان، مقلدان و شاگردان حضرت امام(ره) در این کشور حضور یافت. آن مرحوم در کنار مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند ارشد حضرت امام(ره) و دیگر یاران ایشان همچون ستارهای درخشید. شیفتگی و اعتقاد راسخ او به راه امام(ره) و علاقهای که به آن حضرت داشت، به گونهای بود که میان دوستان آنجا به عنوان یک چهره شاخص مطرح شد. به همین دلیل مسئولیتهای سنگینی را نیز برعهده میگرفت.
به عنوان مثال در دورانی که فعالیت سیاسی و تبلیغی در عراق ساده نبود، با سفر به شیخنشینهای خلیج فارس همچون کویت، بحرین و امارات اطلاعات و آگاهیهایی را کسب میکرد و با خود به نجف میآورد. مرحوم محتشمیپور در این سفرها مأموریتهایی را برای انتقال برخی امور که مربوط به بیت امام(ره) بود انجام میدادند. سرانجام رژیم شاه مراودات ایشان را کشف کرد که این امر موجب شد دیگر امکان بازگشت به ایران را نداشته باشد. همچنین در جریان تصمیم امام(ره) برای مهاجرت از عراق به کویت، آقای محتشمیپور مأموریت یافت به سوریه رفته و در دیدار با بلندپایگان این کشور مانند مرحوم حافظ اسد یا مرحوم یاسر عرفات در لبنان، زمینهها و امکانات اقامت قابل اعتنا و احترام امام(ره) در این دو کشور را بررسی کند. هنگامی که مسئولان عراقی متوجه مأموریت ایشان در این سفر شدند، در فرودگاه به او اعلام کردند دیگر نمیتواند به عراق بازگردد. سرانجام پس از هجرت حضرت امام(ره) به پاریس، مرحوم محتشمیپور مستقیم از دمشق به پاریس نقل مکان کرد و به عنوان یکی از مطمئنترین عناصری که میتوانست رابط فعالان در عراق و ایران با بیت امام(ره) باشد، در بیت امام(ره) در نوفل لوشاتو فعالیت میکرد. به عبارت دیگر به دلیل اعتماد امام(ره) و بیت ایشان به مرحوم محتشمیپور و صلاحیتی که داشت، حاج احمدآقا او را مسئول پاسخگویی به تماسهای دیگر مبارزان از عراق و ایران با بیت امام(ره) کرده بود.
بعد از بازگشت رهبر انقلاب به کشور، او جزو نخستین نیروهایی بود که به امام(ره) پیوست. دو سال پس از انقلاب اسلامی، به دلیل سوابق آقای محتشمیپور، ایشان به عنوان سفیر فوقالعاده به سوریه اعزام شد و مسئولیت نمایندگی امام در میان مقاومت منطقه را به عهده گرفت. بعد از بازگشت از سوریه به ایران، ابتدا در دفتر حضرت امام(ره) مسئولیتهایی را در ارتباط با مسائل مقاومت در منطقه بهعهده داشت و در دولت دوم مهندس موسوی، به عنوان وزیر کشور فعالیت کرد. در دوره حضور در وزارت کشور، مقاومتهایی در برابر شورای نگهبان آن زمان انجام داد. مقاومت مرحوم محتشمیپور به این دلیل بود که به نظر ایشان، تصمیم شورای نگهبان با قانون و دیدگاه حضرت امام(ره) انطباق نداشت. مضافاً اینکه پشتیبانی حضرت امام(ره) از مرحوم محشتمیپور بیانگر درستی راه او و تنبهی برای دوستان آن موقع شورای نگهبان بود. در سالهای اخیر، مرحوم محتشمیپور به دلایلی خود را در عزلت قرار داد و تا زمانی که در ایران بود، با فاصله گرفتن از برخی امور، در منزل خود حسینیه دارالزهرا(س) را تأسیس کرد و مسئولیت اداره این مجموعه را به عهده وفاداران به راه امام(ره) گذاشت.
بعدها که ضرورت نگهداری و اداره بیت امام(ره) در نجف اشرف به همت جمهوری اسلامی ایران مطرح شد، مسئولیت این امر به مرحوم محتشمیپور سپرده شد.
در پایان، بیان این نکته نیز ضروری است که رهبر معظم انقلاب علاقه ویژهای به ایشان داشتند. تاجایی که در برخی مواقع، که حضرت آقا تصمیم میگرفتند به صورت سرزده از برخی خانوادههای شهدا بازدید کنند و با حضور در خانههایشان از آنان تفقد کنند، در برخی از این بازدیدها آقای محتشمیپور را نیز به عنوان یار صمیمی و جانبازی که صداقت خود را در مسیر راه امام(ره) اثبات کرد، همراه خود داشتند. این امر نشانه علاقه حضرت آقا به ایشان بود. کما اینکه در پیام صادره از سوی ایشان نیز عمق علاقه و توجه ایشان به مرحوم محتشمیپور روشن است.
آخرین تکاپوی رقیب برای ایجاد دوقطبی
محمدحسین معصومزاده در روزنامه وطن امروز نوشت:
امروز دومین مناظره از سهگانه مناظرات انتخابات ۱۴۰۰ با محوریت موضوعات اجتماعی برگزار خواهد شد. تجربه مناظره روز شنبه نشان داد دست نامزدهای منتسب به دولت بیش از هر زمان دیگری خالی است.
همین امر موجب شد آرای اکثر کاندیداهای حاضر در انتخابات بیش از پیش تثبیت شود و در نتیجه مناظره اول تاثیر خاصی روی جابهجایی آرا نداشت.
همتی و مهرعلیزاده که نماینده جناح حامی دولت هستند، در مناظره اول بسیار ضعیف ظاهر شدند و در بسیاری از لحظات نهتنها نتوانستند نامزدهای جریان انقلاب را با چالش جدی مواجه کنند، بلکه برخی صحبتهایشان به نفع کاندیداهای انقلابی نیز عمل کرد.
با اینکه موضوع محوری مناظره اول حول مسائل اقتصادی میچرخید اما این ۲ کاندیدا سعی داشتند با پیش کشیدن موضوعات حاشیهای همچون بحث احراز صلاحیتها، نبود کاندیدای زن، تحریک قومیتها، مظلومنمایی و مسائلی از این دست، شکافهای اجتماعی را فعال کنند تا به مانند دفعات پیش، رای قابل توجهی برای خود دست و پا کنند.
در نهایت میتوان گفت این تلاشها به ناکامی گرایید و این ۲ کاندیدا بیشتر چهرهای پرخاشگر و فاقد مهارتهای پایهای سیاستورزی از خود به جامعه منتقل کردند.
مناظره اول نتوانست کاندیداهای جناح دولت را به مقصود خود برساند اما این پایان راه نیست و ۲ مناظره پیش رو همچنان میتواند تبدیل به تهدیدی برای کاندیداهای انقلابی باشد. برای جلوگیری از این مساله، نامزدهای جبهه انقلاب باید با سیاستورزی آرای خود را ضمن تثبیت، گسترش نیز دهند و همچنین در دام دوقطبی مطلوب جریان رقیب نیفتند.
نامزدهای جناح رقیب سعی در رادیکال کردن فضای مناظرات آینده خواهند داشت که این موضوع به همان ناکامی در مناظره اول بازمیگردد. تجربه نشان داده است زیست سیاسی این جناح در گرو برجسته ماندن مباحثی همچون فیلترینگ، آزادیهای اجتماعی نظیر حجاب و... است. پس طرح این قبیل مباحث از جانب کاندیداهای جناح رقیب دور از انتظار نیست.
از این منظر کاندیداهای انقلابی نباید با پاسخهای خود به این مسائل به طرف مقابل امتیاز دهند و باعث فعال شدن گسلهای اجتماعی شوند. نامزدهای جریان انقلاب باید ضمن مدیریت فضای مناظرات، از رادیکال شدن فضای آن -که خواست طرف مقابل است- جلوگیری کنند.
اگر این امر با موفقیت به سرانجام برسد میتوان این نوید را داد که پروژه دوقطبیسازی فضای انتخاباتی که در انتخاباتهای سابق شاهد آن بودهایم اتفاق نخواهد افتاد و مردم در فضایی عقلایی با مشارکت خود به تغییر وضع موجود رای خواهند داد.
شکست برنامه واکسیناسیون؟
محمدرضا محبوب فر در روزنامه آرمان ملی نوشت:
پیک پنجم کرونا جنوب و تا حدودی غرب کشور را فرا گرفته و طی یکی دو هفته آینده تعداد شهرهای قرمز کشور افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی صحبت از وضعیت زرد و نارنجی و آبی در کشور شوخی با سلامت جامعه است. همزمان با مشاهده شدن کوچکترین مواردی از ابتلای به بیماری کرونا در یک جامعه، علم اپیدمیولوژی میگوید باید نسبت به تعطیلی کامل و اعمال قرنطینه شدید در حد حکومت نظامی و انجام بیماریابی فعال در منطقه آلوده اقدام نمود. بحران تأمین دوز دوم واکسن کرونا در شهرهای ایران نیز امروز در کشور سر باز کرده است.
وزارت بهداشت اعلام کرده تاکنون چهار میلیون و ۳۵۳ هزار و ۳۸۸ نفر دوز اول واکسن کرونا و ۵۳۲ هزار و ۹۲۹ نفر نیز دوز دوم را تزریق کردهاند. در روزهای گذشته بسیاری از کسانی که بنا به نوبت شان باید دز دوم واکسن را دریافت میکردند، به مراکز اعلام شده مراجعه کردند، اما شنیدند که واکسن موجود نیست. واکسیناسیون نوبت دوم در کشور تا اطلاع ثانوی به تاخیر افتاده، خبری که شکست برنامه واکسیناسیون کرونا در ایران را برملا میکند.
بهرغم تأکید سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا مبنی بر اینکه تزریق واکسن کرونا متوقف نشده است و اعلام اینکه تا رسیدن محموله جدید، واکسینه شدن گروههای سنی پرخطر ادامه مییابد، توقف واکسن ۶۵ سالهها و کمبود دوز دوم واکسن کرونا و تأخیر در برنامه واکسیناسیون نوبت اول و دوم با ثبت رکوردی تازه در هرمزگان و اوجگیری بیماری در جنوب و جنوب غرب کشور همراه بوده است. بیشک تأخیر در تزریق دوز دوم واکسن کرونا علاوه بر اینکه میتواند اثربخشی و ایمنی زایی واکسن کرونا را تحت تأثیر قرار دهد، به منزله بیاثر بودن تزریق دوز اول کرونا خواهد بود. به عبارتی تزریق دوز دوم واکسن کرونا با هرگونه تأخیر و خارج از برنامه زمانبندی تعریف شده شروعی برای واکسیناسیون کرونا در نوبت اول خواهد بود.
در پی بینظمی و بلاتکلیفی در واکسیناسیون کرونا و تأخیر در ورود محمولههای جدید واکسن به کشور سویههای جدیدی از ویروس کرونا که اکنون درجنوب و غرب کشور شایع شده است بهزودی در تمامی کشور غالب خواهد شد و موجب بستری شدن افراد بیشتری میشود.
در این میان تعدادی از شرکتهای معتبر اروپایی مستقر در کشورهایی مثل آلمان و حتی شرکتهای ایرانی واردکننده دارو و واکسن طی نامهنگاری با دولت و وزارت بهداشت و درمان آمادگی خود را برای واردات واکسنهای معتبر و برند دنیا به ایران اعلام داشتهاند و بر واردات مرحله اول واکسن به کشور تا ۱۰ میلیون دوز و به قیمت ۱۰ تا ۱۳ دلار برای هر دوز واکسن در مدت زمان یک هفته تأکید داشتهاند. بهرغم اعلام آمادگی شرکتهای خارجی و داخلی برای واردات واکسن به کشور وزارت بهداشت و درمان هزینههای ورود واکسن به کشور را غیرواقعی خوانده و مجوز واردات واکسنهای برند و معتبر خارجی به کشور را صادر نمیکند.
شرکتهای تولیدکننده واکسن داخلی هم بارها خواستار واردات واکسن خارجی کرونا از سوی دولت شدهاند و صدور فوری مجوز برای واردات آن را ضروری دانستهاند و شنیدهها حاکی از این است که تاکنون توصیهای برای منع واردات واکسن به کشور یا مانع تراشی برای واردات آن نداشتهاند این پرسش مطرح است که آیا حفظ جان مردم کشورمان ارزش پرداخت هزینه ۱۳ دلاری برای هر دوز واکسن وارداتی را ندارد؟ امروز خواست ملی، حواشی کاندیداهای ریاست جمهوری برای تنویر افکار عمومی مردم درخصوص کم و کیف سیاستگذاریهای دولتی مدیریت بیماری کروناست.
این روزها اولویت نخست کشور باید بیماری کرونا و انجام فوری واکسیناسیون سراسری باشد. هر رئیس جمهوری که در خردادماه ۱۴۰۰ برگزیده شود بدون حل و فصل بیماری کرونا درکشور توفیقی درخصوص حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور نخواهد داشت. تاکنون کاندیداهای ریاست جمهوری به نوعی بیخیال کرونا شدهاند و اشارهای به این بیماری در برنامههای تبلیغاتی خود و مناظرههای پخش شده از رسانه ملی نداشتهاند. صحبت از رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور با وجود کرونا و جهش و پیشرفت کشور در این زمینهها بیپایه و اساس است و هیچ وقت شعارها و سخنان کاندیداها تحت شرایطی که سلامت مردم کشورمان توسط ویروس منحوس کرونا هدف گرفته شده است، جنبه اجرایی پیدا نخواهند کرد.
درس هایی برای مناظره دوم
سیدعلی علوی در روزنامه خراسان نوشت:
مناظره اول نامزدهای ریاست جمهوری برگزار شد و امروز دومین مناظره رسمی نامزدها برگزار خواهد شد.براساس اتفاقات رخ داده در مناظره اول و آمارهای نظرسنجی ها که به طور مفصل در صفحه۱۲امروز روزنامه آوردهایم، می توان ادعا کرد مناظره اول بازی بازندگان شد. برخی نامزدها و رسانه ملی در همان مناظره باختند و برخی دیگر در برایند مناظره اول دچار ریزش سبد آرا شدند.بنابراین باتوجه به تجربه مناظره اول چند نکته به نظر می رسد:
۱.سازوکار ناکارآمد تلویزیون در طراحی سناریوی مناظره اول
تجربه مناظره اول نشان داد که تقریبا بیش از ۵۰ درصد اظهارات مطرح و رد و بدل شده در این مناظره در سازوکار طراحی شده پیش نرفت، انحرافی که فارغ از اجرای سرد و کسل کننده مجری برنامه نشان از اشتباه بودن سناریوی طراحی شده دارد.در واقع اگر به کاندیداها اجازه یک صحبت اولیه داده می شد، اگر اجازه یک پاسخ گویی احتمالی بعدی داده می شد و اگر مجموعه ای از سوالات اساسی و ثابت از هر هفت نامزد پرسیده می شد که هم نامزدها در پاسخ دقیق و کارشناسی رقابت کنند و هم مردم و مخاطبان امکان مقایسه و سنجش داشته باشند، چه بسا مناظره اول جذاب تر می شد و برای مخاطبانش راه گشا. موضوعی که امیدواریم در مناظره دوم اصلاح شود.
۲.تخریب
اگر بخواهیم مناظره اول را در سه کلمه خلاصه کنیم، حتما یکی از آن سه کلمه «تخریب» است. متاسفانه تخریب های مبتذل بخشی از مناظره اول بود، تخریب های سطحی و کم اثر از سوی برخی نامزدها که تقریبا فاقد ریشه بودند و نه تنها برای مطرح کنندگان سود نداشت و رای نیاورد بلکه می توان ادعا کرد که باعث ریزش سبد رای این نامزدها نیز شد.
۳.سطحی نگری
مواجهه ساده و سطحی با مسائل کشور یکی دیگر از نقاط ضعف برخی نامزدها در مناظره اول بود. برکسی پوشیده نیست که اقتصاد امروز مشکل اصلی کشور و مردم است اما آن چه در مناظره اول قابل تامل بود، پرداختن سهل و ممتنع به مشکلات پیچیده کشور بود. موضوعی که فارغ از این که کدام از این نامزدها رای بیاورند، نگران کننده به نظر می رسد. واقعیت آن است که به دلیل مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی شرایط کشور دچار گره های سختی شده است که برخورد ساده با آن و بازنمایی آن به جامعه می تواند موجی از مطالبات و توقعات را ایجاد کند که هر کارشناسی از آن به عنوان یک زنگ خطر یاد می کند.
۴.وعده های غیر واقعی و عوام فریب
یکی دیگر از نمایه های تلخ مناظره اول به رغم تذکر رهبر انقلاب، مطرح کردن مجموعه ای از وعده های غیر واقعی از سوی برخی نامزدها بود. وعده هایی که به نظر می رسد تقریبا تمام کارشناسان اقتصادی به جز نامزدها و حلقه اطراف شان آن ها را غیرواقعی ارزیابی میکنند .در واقع اعلام وعده هایی که گاهی به اندازه۳۰ تا ۴۰ درصد بودجه کشور نیاز به اعتبار دارد، در سال هایی که به دلیل تحریم های بین المللی درآمدهای ارزی به شدت بلوکه شده، چه توجیهی می تواند داشته باشد جز تلاش برای خرید رای مردم!
۵.نپرداختن به مشکل اساسی مردم
کنترل تورم، رونق تولید ، حمایت از کارگاه های کوچک و متوسط،برخورد باابربدهکارها،مالیات بر عایدی سرمایه، کسری بودجه ، توسعه درآمدهای غیر نفتی، نظام عادلانه مالیات، اصلاح نظام بانکی، کنترل واسطه گری و سیستم توزیع منابع تقریبا هیچ کدام در مناظره نخست که با محوریت اقتصاد بود،چندان به چشم نیامد ودر تحلیل محتوای مناظره اول اعداد و آمار حداقل تکرار را داشت وتقریبا کمترین آمار و اعداد ذکر شد.
۶.جای خالی شفافیت و صداقت
در مناظره اول به نظر می رسد آن چه جای خالی اش به شدت حس می شد ،شفافیت و صداقت برخی نامزدهابود، در حالی که مسئله اصلی مردم کارآمدی اقتصادی است. چه می شد برخی نامزدها به جای تخریب و اتهام زنی و وعده های فریبنده و نپرداختن به مسائل اساسی، شفاف و صادقانه از وضعیت کشور می گفتند. از محدودیت هایی که اجازه هر وعده ای را نمی دهد. چه می شد صادقانه از ظرفیت های پیش رو می گفتند، چه می شد کم می گفتند اما عملیاتی سخن می گفتند. چه می شد به جای رویکرد سلبی به گذشته ،با رویکردی ایجابی ولی واقع بینانه به آینده می پرداختند. شفافیت و صداقتی که برایند آن نگاه واقع بینانه مردم به آینده باشد. واقعیتی قابل تحقق با ضریب خطای قابل تحمل نه چشم اندازی رویایی و نابودگر اعتماد به انقلاب اسلامی.
۷.میراثی که می ماند
چه خوب است نامزدهای ریاست جمهوری سیزدهم به این فکر کنند که اگر هرکدام شان بار دولت آینده را بخواهند به دوش بکشند آیا توان مدیریت این میزان از احساس ناامیدی،ناکارآمدی،خیانت،فساد و مطالبات غیر واقع بینانه با شرایط کشور را دارند یا نه؟ آیا برخی نامزدها که چنان تصویر سیاهی از اوضاع ترسیم می کنندبه این اندیشیده اند که از خود و این انتخابات برای مردم چه میراثی را خواهند گذاشت؟آیا این میراث را که بر پایه ناکارآمدی مطلق وضع موجود و القای فساد فراگیر و... است ، می توان به یکباره از فردای انتخابات از حافظه جامعه پاک کرد؟
واقعیت آن است که فارغ از این که این نامزدها به این سوال چه پاسخی بدهند یا به چه نیتی استراتژی مناظره اول را طراحی کرده بودند، آن چه اتفاق افتاده این است که اکنون و پس از مناظره اول شاخص بی تفاوتی بیش از ۴۵ درصد است یعنی برای ۴۵ درصد از مردم فرقی نمی کند که چه کسی رئیس جمهور شود . میزان آرای سرگردان به بیش از ۵۲ درصد رسیده و میزان مشارکت حدود ۴۳ درصد است . طبیعتا شرایط امروز اعتماد و مشارکت حاصل مجموعه ای از عوامل در طول زمانی چند ساله است .اما بی شک بازهم براساس نتایج روندی نظرسنجی ها مناظرات می تواند در افزایش مشارکت ، کاهش آرای سرگردان و کاهش احساس بی تفاوتی موثر باشد. موضوعی که امیدوارم صداو سیما و نامزدها در بازطراحی سریع استراتژی هایشان در مناظره دوم و سوم به آن توجه کنند.
تکرار ترامپ در روزهای پایانی نتانیاهو
محمود کاظمی در روزنامه جوان نوشت:
حوادث این روزها در داخل رژیم صهیونیستی شبیه به حوادث روزهای پایانی ریاست جمهوری دونالد ترامپ و مخصوصاً حمله هواداران افراطی او به ساختمان کنگره امریکا است که در ششم ژانویه اتفاق افتاد. رفتار بنیامین نتانیاهو از این جهت بسیار شبیه به رفتار ترامپ در آن روزها است با این تفاوت که نتانیاهو ابزار بسیار بیشتری از ترامپ برای بر هم زدن اوضاع دارد. از یک طرف خاخامها بیانیهای به نام «دعوت خاخامهای اسرائیل» منتشر کردهاند تا با فراخوان مریدانشان مانع تشکیل دولت شوند و از طرف دیگر، تندروهای صهیونیست در بیتالمقدس برنامه راهپیمایی پرچم را برای روز پنج شنبه تدارک دیدهاند، در حالی که این برنامه با واکنش تند جبهه مقاومت اسلامی روبهرو شد. هرچند که پلیس رژیم صهیونیستی برگزاری این راهپیمایی را لغو کرده، اما به نظر میرسد که تنشآفرینی نتانیاهو آن قدر قابل توجه و زیاد است که نفتالی بنت، رهبر حزب یمینا، به او هشدار داده از قدرت دست بکشد و به او توصیه کرده: «برو و پشت سرت زمین سوخته به جا نگذار!»
تنشآفرینی نتانیاهو تا حدی است که او هم مثل ترامپ از «بزرگترین تقلب انتخاباتی» در رژیم صهیونیستی میگوید و اینکه حتی در صورت تشکیل دولت جدید هم برای براندازی آن تلاش خواهد کرد. این حرف او اشارهای است به ائتلاف موجود از هشت حزب سیاسی مختلف که به دنبال پایان دادن به نخستوزیر ۱۲ ساله او است. در واقع، ترکیب ناهمگن از راست افراطی تا چپ و میانهرو در ائتلاف تغییر به وجود آمده و تنها هدفش سرنگونی نتانیاهو از قدرت است. شاید بتوان گفت که این اولین بار از تشکیل ائتلافی با این حد از میزان تنوع دیدگاه است که فقط بر یک موضوع اتفاق نظر دارد و آن چیزی نیست جز سرنگونی نتانیاهو. با توجه به این نکته است که نتانیاهو با اتکا به هوادارانش در حزب لیکود و عوامل تندرو صهیونیستی تمام تلاش خود را میکند تا بر سر قدرت بماند، زیرا میداند در صورتی که ائتلاف تغییر بتواند رأی اعتماد را از کنست بگیرد، عمر سیاسی او به آخر خواهد رسید و دیگر نخواهد توانست مثل گذشته رأی و نظر راستگرایان تندرو در لیکود و خارج از آن را به نفع خود حفظ کند.
با این حال، مسئله فعلی این است که او تا کجا پیش میرود. او در حال حاضر انگشت روی موضوعات حساسی در رژیم صهیونیستی گذاشته تا ائتلاف تغییر به رهبری نفتالی بنت و لائیر لاپید، رهبر حزب یش عتید، را به چالش بکشاند. این موضوعات به طور کلی عبارتند از توافق هستهای ایران، شهرکهای صهیونیستنشین در مناطق اشغالی و جبهه مقاومت فلسطینی. او میخواهد نشان بدهد که تنها فردی است که میتواند در این سه موضوع منافع رژیم صهیونیستی را حفظ کند و در نشست نمایندگان فراکسیون لیکود در کنست رژیم صهیونیستی گفت که اگر ائتلاف تغییر دولت را تشکیل دهد، نمیتواند مانع بازگشت امریکا به برجام شود، شهرکسازی را در مناطق اشغال ادامه بدهد و با جبهه مقاومت مقابله کند. هیچ شکی نیست که این ادعاها جز رجزخوانی برای ابقای خودش در قدرت نیست چرا که او نه تنها توانایی ممانعت از بازگشت امریکا به برجام را ندارد بلکه حوادث اخیر محله شیخ جراح در بیتالمقدس شرقی و جنگ ۱۱ روزه با غزه نشان داد که او در دو زمینه دیگر هم جز تحمل شکست نتیجه دیگری به دست نیاورده است. او در این دو زمینه نتوانست فلسطینیهای ساکن محله شیخ جراح را از خانههایشان بیرون بیندازد همچنان که در جنگ غزه حتی جرئت استفاده از یگانهای نیروی زمینی را نیز نداشت.
با این حال، به نظر نمیرسد که این ادعاها تأثیر چندانی در وضعیت ائتلاف تغییر و میزان رأی لازم این ائتلاف در کنست داشته باشد و به همین جهت است که گزینههای افراطیتر بیشتر از گذشته مطرح شدهاند. حالا و بعد از اینکه تظاهرات پرچم راستگرایان افراطی هم لغو شده، هشدار شاباک جدیتر از قبل شده است. شاباک یا سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی پیش از این و نسبت به وقوع درگیریهای خشونتآمیز و حتی ترورهای سیاسی هشدار داده بود و به همین جهت نیز سطح امنیتی بنت و لاپید را افزایش داد. بیم شاباک وقوع ترور سیاسی نظیر ترور اسحاق رابین در نوامبر ۱۹۹۵ است که توسط یک صهیونیست افراطی انجام شد. این نوع اقدام میتواند گزینهای در دست نتانیاهو باشد چنان که هواداران ترامپ نیز در ششم نوامبر برنامه ترور رهبران دموکرات مخالف ترامپ را داشتند و حالا سؤال اینجا است که آیا نتانیاهو از این گزینه استفاده خواهد کرد. به نظر میرسد که نتانیاهو برای نجات آینده سیاسی خود دست به هر کاری خواهد زد تا به قول بنت، زمین سوختهای را برای جانشینش به ارث گذاشته باشد.